سیاست داخلی تبیین کننده سیاست خارجی است و عوامل متعدد داخلی همچون کنشگران سیاسی در کنار وضعیت اقتصادی و شعار احیای عظمت آمریکا در شکل دهی به سیاست خارجی ترامپ به ویژه در غرب آسیا تاثیرگذارند.
پایگاه رهنما :
با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا شاهد تغییرات در سیاست خارجی این کشور در حوزه بین الملل و منطقه غرب آسیا بوده ایم که در صورتیکه بتوان بر این فرضیه تکیه کرد که سیاست داخلی تبیینکننده سیاست خارجی است باید به این سوال پاسخ داد چه عوامل داخلی بر سیاست خارجی ترامپ تاثیرگذاشته و چگونه این تاثیرات اتفاق میافتد؟ یکی از عوامل داخلی موثر در پیروزی ترامپ حمایت گسترده سفیدپوستان طبقه کارگر بود که همواره در آمریکا مغفول میمانند و عامل موثر دیگر وضعیت اقتصادی موجود در آمریکا در زمان انتخابات بود. بهره برداری از شرایط نامطلوب اقتصادی و طرح شعار احیای عظمت آمریکا بخش زیادی از بدنه جامعه آمریکا را مجذوب خود نموده و به تبع آن شکل انتظارات این طبقات و وضعیت اقتصادی به سیاست خارجی ترامپ شکل و ماهیتی متفاوت خواهد داد.
بهره برداری از شرایط نامطلوب اقتصادی و طرح شعار احیای عظمت آمریکا بخش زیادی از بدنه جامعه آمریکا را مجذوب خود نموده و به تبع آن شکل انتظارات این طبقات و وضعیت اقتصادی به سیاست خارجی ترامپ شکل و ماهیتی متفاوت خواهد داد.
مولفههای داخلی تاثیرگذار در سیاست خارجی ترامپ
با توجه به اهمیت سیاست خارجی ایالات متحده و تاثیر آن بر نظام بین الملل مولفههای موثر در نقش دهی به سیاست خارجی ترامپ قابل بررسی است. ویژگیهای فردی و خواستگاه رویکردی و اجتماعی ترامپ، ساختار نظام سیاسی و حاکمیت آمریکا و منافع موجود در محیط نظام بین الملل و منطقه راهبردی غرب آسیا موجب نقش دهی به سیاست خارجی ترامپ میگردند [۱].
از سوی دیگر دستگاه و عوامل تصمیم گیرنده رسمیدر سیاست خارجی آمریکا تاثیر ویژهای دارند که نباید آنها را نادیده انگاشت. نهادهای دولتی همچون دفتر رئیس جمهور، کاخ سفید، شورای امینت ملی، وزارت خارجه، وزارت خزانه داری، فدرال رزرو و مقامات تاثیرگذار در شکل دهی به سیاست خارجی همچون شخص رئیس جمهور، وزیر خارجه، وزیر دفاع، مشاور امنیت ملی و در ادامه همین عوامل کنگره متشکل از مجلس نمایندگان و سنا از مهمترین بازیگران تصمیم ساز میباشند. اما شخص رئیس جمهور این توان را دارد تا با بهره گیری از ظرفیتهای موجود در قانون با اقداماتی از قبیل: واکنش به رویدادهای خارجی، پیشنهادات طرح قانونگذاری، مذاکره در مورد موافقتنامهها و معاهدات بینالمللی، بیانیههای سیاسی، اجرای سیاستها و اقدامات مستقل و گاها غیر قابل پیش بینی در سیاستگذاری خارجی نقش ایفا کند [۲].
حوزههای سیاستگذاری خارجی و امنیتی آمریکا و مکانیزمهای نظارت و تعامل به گونهای ترسیم شده است که بازیگران و عوامل عمده دیگری در این فرایند ایفای نقش میکنند. با توجه به سه حوزه سیاستگذاری بحرانی، ساختاری و استراتژیک، میزان نفوذ در شکل دادن به سیاست خارجی متفاوت میباشد که دراین میان عامل موثر احزاب سیاسی، نهادهای صنفی و مدنی و سیاست خارجی آمریکا در قالب گروههای ذینفوذ، گروههای لابی سیاست خارجی، اتاقهای فکر و اندیشکدههای سیاست خارجی و امنیتی، رسانههای جمعی، اقلیتهای قومی و نژادی و حتی اتحادیههای کارگری به عنوان عوامل موثر داخلی در سیاستگذاری خارجی تاثیرگذارند. دیگر عنصر داخلی موثرجامعه اطلاعاتی و سیاستگذاری آمریکا میباشد که دفتر مدیر اطلاعات ملی و ۱۶ آژانس اطلاعاتی که سیا نقش مهمیدر آن دارد در سیاستگذاری خارجی و امنیتی دخیلند [۳].
ویژگیهای فردی و خواستگاه رویکردی و اجتماعی ترامپ، ساختار نظام سیاسی و حاکمیت آمریکا و منافع موجود در محیط نظام بین الملل و منطقه راهبردی غرب آسیا موجب نقش دهی به سیاست خارجی ترامپ میگردند.
در تبیین عوامل داخلی تاثیرگذار در شکل دهی به سیاست خارجی آمریکا و بویژه ترامپ باید به رژیم صهیونیستی در سیاست خارجی ایالات متحده و میزان تاثیر پذیری ترامپ از لابیها و گروههای فشار صهیونیستی اشاره نمود که نقش تعیین کنندهای در سیاست گذاری ایالات متحده دارند. یکی از این نهادها که در ایالات متحده فعال است کمیته امور عمومی امریکا و اسرائیل یا همان آیپک میباشد که محوریترین و قدرتمندینترین ابزار صهیونیستی در ایالات متحده محسوب میشود و از قدرت لابی موثر و تعیین کنندهای برخوردار است و امروز نیز تاثیر فراوانی بر شکل دهی به سیاست خارجی ترامپ دارد [۴]. این عناصر داخلی فعالیت ویژهای در رابطه با ایران نیز دارند و لابی ضد ایرانی مهمترین بخش لابی گریهای صهیونیستها در آمریکا را تشکیل میدهد و سازمانها و شرکتهای لابی کننده رژیم صهیونیستی در ایالات متحده بیش از هر بخش دیگری، همواره لابی ضد ایرانی را در دستور کار خود قرار میدهند. امروز ریاض نیز در کنار لابی صهیونیستی تمام تلاش خود را به کار بسته تا زمینههای گسترش سیاستهای خصمانه و ضد ایرانی دولتمردان آمریکاییها را فراهم آورد.
نوع عملکرد عوامل داخلی و نحوه شکل دهی سیاست خارجی آمریکا
نظام سیاسی آمریکا بر محور کنترل و موازنه بنا نهاده شده که این اصل در حوزههای مختلف حاکم است و نظام بورکراتیک سازمانی آمریکا ضمن اینکه بستر و عامل اجرای سیاستها و فرامین رئیس جمهور آمریکا است در عین حال محدودیتهایی را هم بر آن تحمیل میکند. اما در حال حاضر جمهوریخواهان تا حد زیادی کنگره، کاخ سفید و دادگاه عالی آمریکا را در اختیار دارند که در تاریخ آمریکا کمسابقه است و منجر به یکدستی نهادهای رسمی قدرت شده و امکان بیشتری به ترامپ برای سیاست خارجی میدهد. ترامپی که مواضعش بر خلاف جریان اصلی جهانی شدن و منطقهگرایی است و در پی لغو قراردادهای تجارت آزاد آمریکا با اتحادیه اروپا، شرق آسیا و حتی با کانادا و مکزیک بوده و حمایتگرایی از اقتصاد را دنبال میکند آن را با این توان فعلی در سیاست خارجی اعمال خواهد کرد.
در رابطه با نحوه عملکرد عوامل نامبرده در شکل دهی به سیاست خارجی باید تاکید نمود که ساختار تصمیمگیری در سیاست خارجی آمریکا بر مبنای مدل تصمیم گیری سیاست خارجی بوروکراتیک سازمانی (Bureaucratic Organizational Model) در چارچوب نظامیغیرمتمرکز فدرال از نوع ریاستی عمل میکند و طوری ترسیم شده است که در آن علاوه بر تفکیک نسبی قوا و پراکندگی نسبی قدرت در نهادهای مختلف، نوعی تقسیم کار و وظایف سازمانی لحاظ شده است که در کنار رقابتهای درون سازمانی و بوروکراتیک داخل این سیستم عمل میکند. در حالی که قدرت سیاستگذاری میان سه بخش سنتی حکومت قوای مقننه، مجریه و قضائیه تقسیم شده است، اما بسته به ماهیت موضوع و نوع مسألهای که باید مورد نظر سیاستگذاران قرار گیرد، یکی از این سه نهاد و عموماً یکی از دو نهاد کنگره و ریاست جمهوری در فرآیند سیاستگذاری ازقدرت بیشتری برخوردار خواهد بود [۵].
سازمانها و شرکتهای لابی کننده رژیم صهیونیستی در ایالات متحده بیش از هر بخش دیگری، همواره لابی ضد ایرانی را در دستور کار خود قرار میدهند. امروز ریاض نیز در کنار لابی صهیونیستی تمام تلاش خود را به کار بسته تا زمینههای گسترش سیاستهای خصمانه و ضد ایرانی دولتمردان آمریکاییها را فراهم آورد.
در کنار موارد یاد شده باید به موسسات تحقیقاتی اشاره نمود که حسب اینکه چه گروهی در کاخ سفید حاکم است و چه گروه یا حزبی اکثریت نسبی کنگره را تشکیل میدهد، به تهیه گزارش، تدوین قانون و اتخاذ اصول اساسی سیاستگذاری در حوزه سیاست خارجی میپردازند. با توجه به فرهنگ تکثرگرایانه ایالات متحده و ساخت متمایز و متنوع حکومت با تنوع در نهادهای دموکراتیک، سیاستگذاری کلان در زمینههای مجاز به گونهای متفاوت صورت میگیرد و مدل فیلادلفیا در قانون اساسی این کشور با تفکیک قوا و وظایف نهادهای موثر در سیاست خارجی، تمرکز قدرت تصمیمگیری در سیاست خارجی را از نظر قانونی غیر ممکن کرده است. [۶]محورهای اصلی سیاست خارجی ترامپ
احیای عظمت آمریکا دکترین ترامپ بود که دارای چند محور اساسی در حوزه سیاست خارجی میباشد. یکی از مهمترین این محورها مخالفت و تعارض سیاستهای ترامپ با ابتکاراتی است که باراک اوباما در سیاست خارجی ایالاتمتحده به وجود آورده بود. تغییر در سیاست خارجی آمریکا نسبت به کشورهایی همچون ایران و کوبا که به واشنگتن اعتمادی از اقدامات اوباما بود که ترامپ این روند را تغییر داد.
از دیگر محورهای چرخش در سیاست خارجی ترامپ، انتقاد او به سیاست ترویج دموکراسی است که همواره در اسناد راهبرد امنیت ملی آمریکا جای داشت و در دوران ترامپ سیاستهای آمریکا در عراق، مصر، لیبی و سوریه را در تضاد با ثبات آمریکا و منافع آمریکا قلمداد شده است.
دیگر محور مهم سیاست خارجی ترامپ مشروط کردن حمایت از متحدان سنتی آمریکا میباشد که در دوران انتخابات نیز وی رویکردی منفی در قبال اتحادهای نظامی آمریکا داشت و معتقد بود که این اتحادها برای آمریکا هزینه ساز هستند و در همین راستا با مشروط کردن تداوم حمایت آمریکا از این کشورها، خواستار پرداخت هزینههای دفاعی به آمریکا شده است.
نظام سیاسی آمریکا بر محور کنترل و موازنه بنا نهاده شده که این اصل در حوزههای مختلف حاکم است و نظام بورکراتیک سازمانی آمریکا ضمن اینکه بستر و عامل اجرای سیاستها و فرامین رئیس جمهور آمریکا است در عین حال محدودیتهایی را هم بر آن تحمیل میکند.
اما عناصر و عوامل متعدد داخلی منجر به تغییراتی در سیاست خارجی ترامپ در منطقه غرب آسیا نیز شده اند. در قبال این منطقه، رویکرد آمریکا تا حد زیادی متناقض و پیچیده است. از یکسو حزب جمهوریخواه مانند حزب دموکرات متعهد است که راهبرد کلان آمریکا مبنی بر مداخلهگرایی در منطقه را حفظ کند و از سوی دیگر، ترامپ با چرخشی عجیب وعده عدم مداخله آمریکا را در منطقه داده است و از ژاندارم جهان بودن امتناع میکند و در خصوص تحولات سوریه، با سیاست مداخلهجویانه مخالفت مینماید. مصداق دیگر سیاست خارجی منطقهای ترامپ بطور ویژه نوع نگاه به عربستان میباشد که وی اعتقاد دارد که عربستان بهعنوان یک کشور همپیمان آمریکا در منطقه باید بخشی از هزینههای نظامی آمریکا را پرداخت کند، اما در جهت دیگر همراهی و هماهنگی بی سابقهای را با این کشور نشان داده و چراغ سبزهای به هنگامی را برای عربستان روشن نموده است. در خصوص تحولات منطقه با سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا مخالفت نموده است و در سوریه نیز مقابله با داعش را بر سرنگون نمودن بشار اسد ترجیح میدهد [۷].
مهمترین ابعاد سیاست خارجی آمریکا در سطح منطقه غرب آسیا
سیاستهای اعلامی و راهبرد دولت ترامپ بیانگر نوعی استیلاطلبی و برتری جویی آمریکایی در نظام بین الملل است که در شعارهای وی مبنی بر بازگشت اقتدار از دست رفته آمریکا و تضمین امنیت این کشور نمود مییابد. ترامپ بر مبنای مقتضیات داخلی ایالات متحده بارها بر بی اهمیت بودن غرب آسیا در سیاست خارجی کشورش تاکید نمود، اما در محیط راهبردی غرب آسیا واقعیتهایی وجود دارد که زمامداران جدید آمریکا نمیتوانند بیتوجه به آنها سیاست خارجی خود را طراحی و اهداف و منافع خود را بدون در نظر گرفتن منافع حیاتی دولتها و بازیگران دیگر تنظیم و تأمین نمایند. اکنون که ترامپ با تیمی تندرو و کمتجربه در آمریکا در مصدر تصمیمگیری و اقدام قرار گرفته است چند محور اساسی را میتوان با عملکرد نزدیک به دوساله وی به عنوان اولویتهای سیاست خارجی وی در منطقه غرب آسیا تشریح نمود. در گام نخست و بر مبنای اولویتهای اقتصادی داخلی آمریکا رویکرد ترامپ تاکید بر بهره برداری اقتصادی و تامین منافع آمریکا از محیط بحرانی این منطقه میباشد که نمونه آن قراردادهای کلان با کشورهای منطقه و سرازیر کردن دلارهای نفتی به آمریکا میباشد. در همین راستا دومین اولویت سیاست خارجی ترامپ مبارزه علیه تروریسم، بدون ورود نیروی نظامی آمریکا به منطقۀ خاورمیانه بوده است. همکاری با کشورهای منطقۀ غرب آسیا را میتوان دیگر محور سیاست خارجی منطقهای ترامپ دانست و البته این نکته کاملا روشن است که ایران جایی در فهرست کشورهای دوست منطقه غرب آسیا نخواهد داشت و این موضوع در سخنان و رویکردهای تند و اقدامات وی از جمله خروج از برجام کاملا مشهود میباشد [۸].
در رابطه با نحوه عملکرد عوامل نامبرده در شکل دهی به سیاست خارجی باید تاکید نمود که ساختار تصمیمگیری در سیاست خارجی آمریکا بر مبنای مدل تصمیم گیری سیاست خارجی بوروکراتیک سازمانی (Bureaucratic Organizational Model) در چارچوب نظامیغیرمتمرکز فدرال از نوع ریاستی عمل میکند
از سویی دیگر مواضع ترامپ در حل و فصل بحرانهای منطقهای را هم نمیتوان جدی تلقی نمود بطوریکه وی با انتقال سفارت ایالات متحده به قدس و مواضع شدید در حمایت از رژیم صهیونیستی تا حدودی مسیر رسیدن به صلح در منطقه را ناهموارتر نموده است. با نگاهی ریشهای میتوان به این نکته رسید که آمریکا همواره در منطقه غرب آسیا سیاست خارجی را دنبال نموده است که بر مبنای سه عنصر مهم تامین امنیت وحفظ تمامیت رژیم صهیونیستی و دفاع همه جانبه از آن، تضمین صدور نفت و انرژی منطقه، حفظ رژیمهای همراه و مقابله با رژیمهای ناهمراه با شیوههای مختلف، حتی از طریق مداخله گری تهاجمی بوده است [۹].
اما این صراحت رفتار سیاست خارجی در مورد ترامپ صدق نمیکند و وی در مورد بخشهای مختلف این منطقه، سیاستهای متضادی را دنبال کرده است. بطوریکه سیاستهای خصمانه و نظامی دولت پیشین را در رابطه با یمن دنبال میکند. پیرامون نقض حقوق بشر درعربستان با اغماض پیش میرود در عین حال که از تحریمهای ایران به بهانه حقوق بشر حمایت میکند. این دولت سیاست خارجی خود را در بحرانهایی همچون سوریه و عراق را بر مبنای عدم ورود نظامی و آغاز یک جنگ تمام عیار بنا نهاده، اما خواهان ایفای نقش در مبارزه با تروریسم است و تلاش دارد از به حاشیه رفتن در این منطقه جلوگیری نماید. رویکرد دیگری که در سیاست خارجی ترامپ قابل استنتاج است تلاش برای تشویق به اختلاف و درگیریهای کنترل شده در منطقه است تا هم هزینه تامین امنیت را از شرکا دریافت کند و هم سود هنگفتی از طریق فروش سلاح بدست آورد تا خواست عناصر داخلی و منافع اقتصادی آمریکا نیز تامین شود.
دیگر محور مهم سیاست خارجی ترامپ مشروط کردن حمایت از متحدان سنتی آمریکا میباشد که در دوران انتخابات نیز وی رویکردی منفی در قبال اتحادهای نظامی آمریکا داشت و معتقد بود که این اتحادها برای آمریکا هزینه ساز هستند و در همین راستا با مشروط کردن تداوم حمایت آمریکا از این کشورها، خواستار پرداخت هزینههای دفاعی به آمریکا شده است.
نقش و جایگاه عربستان سعودی در سیاست خارجی دونالد ترامپ نیز در منطقه غرب آسیا قابل توجه است به گونهای که وی در حالی طی اقدام بی سابقه عربستان سعودی را مقصد اولین سفر ریاست جممهوری خود برمی گزیند که پیشتر در نشستهای انتخاباتی خود، از این کشور بعنوان حامی تروریسم و عامل حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ نام برده است. در حقیقت توجه به منافع مالی و رشد اقتصادی و خواست رفاهی مردم آمریکا موجب چرخش عجیب ترامپ گردید و پس از پیروزی در انتخابات و مواضع خصمانه وی با جهان اسلام که موجب نگرانی حکام سعودی شد، با چرخشی تاکتیکی در سفر به عربستان سود سرشاری را نصیب ایالات متحده نمود تا منافع اقتصادی این کشور تامین گردد [۱۰]. ایالات متحده یکی از مشتریان اصلی نفت است و در مقابل عربستان نیز یکی از مشتریان بزرگ تسلیحات آمریکا میباشد.
سیاست منطقهای آمریکا در قبال ایران نیز در چارچوب مقابله با نفوذ و بسط ایدئولوژی ایران در منطقه تعریف شده است و برای دستیابی به اجماع مناسب در تقابل با ایران، ترامپ با همکاری عربستان و برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس استراتژی یک اتحاد نظامی به نام پیمان استراتژیک خاورمیانه را، علیه ایران دنبال میکند و این پیمان اولین قدم در ایجاد اتحاد موسوم به ناتوی عربی خواهد بود که همکاریهای امنیتی و نظامی کشورهای حاشیه خلیج فارس به رهبری اتحاد مثلث عربستان، آمریکا و رژیم صهیونیستی میباشد و نوک پیکان این اتحاد و ناتوی عربی متوجه ایران خواهد بود [۱۱].
رویکرد ترامپ تاکید بر بهره برداری اقتصادی و تامین منافع آمریکا از محیط بحرانی این منطقه میباشد که نمونه آن قراردادهای کلان با کشورهای منطقه و سرازیر کردن دلارهای نفتی به آمریکا میباشد. در همین راستا دومین اولویت سیاست خارجی ترامپ مبارزه علیه تروریسم، بدون ورود نیروی نظامی آمریکا به منطقۀ خاورمیانه بوده است. همکاری با کشورهای منطقۀ غرب آسیا را میتوان دیگر محور سیاست خارجی منطقهای ترامپ دانست
در حقیقت بر مبنای سیاست خارجی ترامپ در منطقه غرب آسیا در کنار حفظ امنیت رژیم صهیونیستی، شاهد ایجاد مثلثی ضد ایرانی هستیم که لابی ضد ایرانی در ایالات متحده آمریکا را هدایت میکنند. این اتحاد سه گانه از رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و امارات متحده تشکیل شده که هدایت آن در نقشه سیاست خارجی ترامپ ترسیم شده است و تاکنون به اشکال مختلف برای متحد نگاه داشتن هر سه ضلع این مثلث تلاش کرده است. آمریکاییها به منظور تامین نیازهای درونی، خواست لابیهای متعدد ضد ایرانی داخل آمریکا، پیگیری رشد و منافع اقتصادی ایالات متحده و اجرای شعار اعتلای آمریکا از این طریق تلاش مینمایند که این محور سه گانه را در منطقه حفظ نموده و آن را در مقابل محور مقاومت قرار دهند و در عین حال ایالات متحده آمریکا در راستای تشدید پروژه ایران هراسی در مسیر تبلیغات و مفهومسازی جدید در سیاست خارجی منطقهای خود نیز حرکت خواهد کرد.
منابع
[۱]”نگاهی به شکل گیری سیاست خارجی ترامپ” محمود یزدان فام، پژوهشکده مطالعات راهبردی، منتشر شده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۳۹۵، قابل بازیابی در پیوند زیر:
http://www.riss.ir/۲۰۱۶/۱۱/%D۹%۸۶%DA%AF%D۸%A۷%D۹%۸۷%DB%۸C-%D۸%A۸%D۹%۸۷-
[۲]“نگاهی به مکانیزم تصمیم گیری در سیاست خارجی آمریکا” مرکز مطالعات بین المللی و راهبردی نپتا، منتشر شده در تاریخ ۱ آذر ۱۳۹۵، قابل بازیابی در پیوند زیر:
https://newspaper.mardomsalari.ir/۴۱۸۸/page/۸/۲۲۶۷/
[۳]“نگاهی به مکانیزم تصمیم گیری در سیاست خارجی آمریکا” مرکز مطالعات بین المللی و راهبردی نپتا، منتشر شده در تاریخ ۱ آذر ۱۳۹۵، قابل بازیابی در پیوند زیر:
https://newspaper.mardomsalari.ir/۴۱۸۸/page/۸/۲۲۶۷/
[۴]“نقش لابی اسرائیل در روابط ایران و آمریکا” حمید رابعی، ۱۳۸۹، قابل بازیابی در پیوند زیر:
http://elfag.ir/post/۱۴
[۵]“حزب جمهوریخواه و انتخابات آمریکا” محمدی، مصطفی، منشر شد در تاریخ ۹ خرداد ۱۳۹۵، قابل بازیابی در پیوند زیر:
http://tabyincenter.ir/۱۱۸۸۰
[۶]“سیاست خارجی ترامپ چگونه خواهد بود؟ ” روزنامه رسالت، منتشر شده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۳۹۵، قابل بازیابی در پیوند زیر:
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=
[۷]برای مطالعه بیشتر ر. ک: “سیاست خارجی دونالد ترامپ، چارچوبها و جهت گیریهای احتمالی” رحمان نجفی سیار، اندیشکده راهبردی تبیین، منتشر شده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۳۹۵، قابل بازیابی در پیوند زیر:
http://tabyincenter.ir/۱۵۰۶۰/%D۸ /
[۸]“خاورمیانه در استراتژی امنیتی ترامپ”، احمد اویسال، منتشر شده در تاریخ ۱۳ مارس ۲۰۱۷، قابل بازیابی در پیوند زیر:
https://iramcenter.org/fa/middle-east-in-trump-s-security-strategy/
[۹]“سیاست خارجی ترامپ در منطقه غرب آسیا؛ رژیم صهیونیستی”، شریف زاده، مرجان، ۱۳۹۶، قابل بازیابی درپیوند زیر:
http://iribnews.ir/fa/news/۱۴۵۳۹۲۳
[۱۰]“تبیین سیاست خارجی دونالد ترامپ با محوریت خاورمیانه” احسانی درخشانی، پیمان، وبسایت تابناک، منتشر شده در تاریخ ۴ آذر ۱۳۹۶، قابل بازیابی در پیوند زیر:
http://www.tabnakhamadan.ir/fa/news/۵۲۹۴۲۱
[۱۱]“شکل گیری مثلث شوم ضد ایرانی” وبسایت اسلام تایمز، منتشر شده در تاریخ ۶ تیر ۱۳۹۷، قابل بازیابی در پیوند زیر:
http://www.islamtimes.org/fa/article/۷۳۳۹۱۷/
منبع : اندیشکده راهبردی تبیین
ارسال نظرات